سلام دیشب عروسی یکی از همکلاسی هام بود و یکی از بچه های که می خیلی پایه است هم بود اینقدر باهاش رقصیدن که از دنیا و درد پریود فراموش شد و الان از خواب بیدار شدم . امروز جمعه طبق عادت: اتاق رو تمیز میکنیم و یکم نظافت رو انجام بدیم و یکم خرید و کتاب مون هم نصفه شد چیزی نمونده تا خوندنش رو تموم کنیم( تا اینجایی واقعا چیزایی مختلف زیادی رو تجربه کردم از لحاظ روحی)